×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

خانه متروك

مولانا

اندر دل بی وفا غم و ماتم باد

آنرا که وفا نیست ز عالم کم باد

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد


 

در عشق توام نصیحت و پند چه سود

زهراب چشیده ام مرا قند چه سود

گویند مرا که بند بر پاش نهید

دیوانه دل است پای بر بند چه سود


 

 

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد

بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

بسیار فتاده بود اندر غم عشق

اما نه چنین زار که این بار افتاد 

یکشنبه 18 دی 1390 - 5:46:18 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 25 دی 1390   2:54:57 PM

گاهی مسیر جاده به بن بست میود ...!؟

http://parvaz.baxblog.com

ارسال پيام

یکشنبه 25 دی 1390   3:58:49 AM


 هدیه برای تو

زندگی
زیباست ، اگر روح آزاد عشق و محبت اسیر زندان فراموشی دل نگردد و خزان یأس گلبوته های امید بهار جان را در وسعت انتظار زرد خویش ، مدفون نسازد
زندگی زیباست اگر عقده های زخمی بزرگ ، طپش زیستن را از قلب کوچک کبوترها نرباید و در ذهن شلوغ بیشه زار اندیشه ، مرگ نیلوفرهای وحشی نروید
زندگی
زیباست اگر لب خوفناک تیرها ، خون بیدهای مجنون را در جام سبز لیلای چمن نریزد و دست بی خبر طوفان ، گل خواب را در صدف آبی باغ پرپر نکند
زندگی زیباست اگر کنار جویباران نیم خفته ، غزالهای خسته دشت از آغوش وهم و هراس بگریزند و در بال رویاهای شیرین به آن سوی حصارهای شب سفر کنند
 زندگی زیباست اگر خرمن هستی جنگل در خشم آتشین تندر نسوزد و خاکستر سیاه مرگ تن پوش درختان بی پناه و محزون نگردد
 زندگی زیباست اگر پری مهربان قصه ها از بستر خاطره ها برخیزد و در معصومیت و صداقت ناب کودکان همواره زنده بماند
زندگی زیباست اگر هوای نگاه تو از آه سینه سوز خاکهای افسرده بارانی شود و مسیح دستانت در کالبد دستهای مرده بذر حیات و رویش بپاشد
زندگی زیباست اگر من و تو در کشتزار قلبمان گلی بکاریم که هیچ کس را یارای چیدن آن نباشد و هیچ اشکی جز اشک شبانه عشق رخسار زیبایش را نشوید
 زندگی زیباست حتی برای تو که هم آغوش رنج و حرمانی و آفتاب شادی رابه خنجر زهر آلود شب غم سپرده ای
آری زندگی
برای تو نیز زیباست زیرا روزی مهمانی عزیز در خانه دلت را خواهد زد و با حضورش زندگی را از نو به تو تقدیم خواهد کرد
مهمانی
که عشق نام دارد

http://livedown.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 19 دی 1390   6:38:36 PM

سر پيش هم آريم و دو ديوانه بگرييم
نيما غم دل گو که غريبانه بگرييم
از دل بهم افتيم و به جانانه بگرييم
من از دل اين غار و تو از قله‌ي آن قاف
چشمي به کف آريم و به اين خانه بگرييم
دوديست در اين خانه که کوريم ز ديدن
شمعيم که در گوشه‌ي کاشانه بگرييم
آخر نه چراغيم که خنديم به ايوان
بازآ به هم اي شاعر افسانه بگرييم
من نيز چو تو شاعر افسانه‌ي خويشم
با جوش و خروش خم و خمخانه بگرييم
از جوش و خروش خم وخمخانه خبر نيست
در فاجعه‌ي حکمت فرزانه بگرييم
با وحشت ديوانه بخنديم و نهاني
خرمهره ببينيم و به دردانه بگرييم
با چشم صدف خيز که بر گردن ايام
جغدي شده شبگير به ويرانه بگرييم
بلبل که نبوديم بخوانيم به گلزار
شمعي شده در ماتم پروانه بگرييم
پروانه نبوديم در اين مشعله، باري
با چشم خودي در غم بيگانه بگرييم
بيگانه کند در غم ما خنده، ولي ما
ما هم به تب طفل طبيبانه بگرييم
بگذار به هذيان تو طفلانه بگرييم

http://m32.gohardasht.net.com

ارسال پيام

دوشنبه 19 دی 1390   10:35:59 AM

سلام خیلی زیبا بود موفق باشید

لبخند بهترین انتقامی که میشه از این دنیا گرفت

http://loca.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 18 دی 1390   10:04:42 PM

http://azad2011.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 18 دی 1390   9:37:16 PM

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود                                                             دوستار شما ازاد                   

http://saeidgolchin.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 18 دی 1390   9:28:17 PM

http://toop.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 18 دی 1390   8:52:53 PM

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود

گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود مست می رود

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود

اول اگر چه با سخن از عشق آمده
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود

هر چند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود

گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری همیشه به پیوست می رود

این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شصت می رود

بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود

http://parvaz.baxblog.com

ارسال پيام

یکشنبه 18 دی 1390   7:20:43 PM

من خدا را دارم ..

کوله باری بر دوش ...

سفری بی پایان...

سفری بی همراه ...

گم شدن تا ته تنهایی محض ..

سازکم با من گفت :

هر کجا لرزیدی ،

از سفر ترسیدی ،

تو بگو از ته دل :

" من خدا را دارم "

من و سازم چندیست ، که فقط با اوییم

http://parvaz.baxblog.com

ارسال پيام

یکشنبه 18 دی 1390   7:20:43 PM

من خدا را دارم ..

کوله باری بر دوش ...

سفری بی پایان...

سفری بی همراه ...

گم شدن تا ته تنهایی محض ..

سازکم با من گفت :

هر کجا لرزیدی ،

از سفر ترسیدی ،

تو بگو از ته دل :

" من خدا را دارم "

من و سازم چندیست ، که فقط با اوییم

http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 18 دی 1390   6:55:37 PM

بی وفائی واژه زشت و خلاف ارزشی است

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 18 دی 1390   6:14:00 PM


می‌نشینم کنار ميزتان
و آنقدر شیطنت می‌کنم
که صدای همه چیز در بیايد
صدای جاقلمی و قلم‌ها
صدای خودنويس توی دست‌تان
صدای کاغذها
صدای میز
صدای هوا
...
آن وقتی که رسیده باشم توی بغلت
صدای خدا هم در آمده.

عاشقانه‌های ناب را
برای کسی می‌سرايند
که شعله‌ی اميد
در چراغ انتظار
پت پت کند
و فانوس راه
خاموش و آويخته باشد
به ديوار.
من اما
برای تو
کلمه کم می‌آورم
بانوی من!
شعر بلد نيستم.
وقتی آمدی
با چشم‌هام می‌گويم.
...
عاشقانه‌های ناب را
برای آدمی می‌خوانند
تا از رنگ کلمات
خود را بيارايد
و زيباترين لباس‌هاش را
برای معشوق به تن کند.
من اما
لباسی به تنت نمی‌گذارم.
...
عاشقانه‌های ناب را
برای زنی می‌گويند
که با عطر کلمات
شبی
دل‌آرام شود.
من اما
قرار ندارم
شبی آرام برای تو بسازم....
..................عباس معروفی
 

http://bahman92.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 18 دی 1390   6:10:25 PM

سلام ازتون خوشم اومده اگه اقابل بدونین منو  میتونم رفیق باحال شما باشم 09361679292