دوستان دهه شصتی
و دوران کودکی رو دوباره تجسم کنید
به همراه عکس
ای دبستانی ترین احساس من
درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مکارو دزد دشت وباغ
کاکلی گنجشککی با هوش بود
فیل نادانی برایش موش بود
ریز علی پیراهن از تن میدرید
ما پرازتصمیم کبری میشدیم
پاک کن هایی زپاکی داشتیم
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستان ما از آه بود
برگ دفترها به رنگ کاه بود
مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
ای دبستانیترین احساس من
بازگرد این مشقها را خط بزن
بوی مهر
باز بوی دفتر
پاک کن های سفید
ته مداد قرمز
باز هم مهر رسید
باز هم رج زدن حرف الف
باز هم دخترکی سر به هوا
دختری نازکه نامش کبراست
و د ه ها سال است
قول ها داده به خود
و گرفته تصمیم
که دگربار، کتاب خود را
باز جا نگذارد. شب به زیر باران
آن کتاب کهنه
هچنان خیس و چروکیده و باران زده است
باز هم سال دگر
باز پاییز دگر
باز تصمیم دگر
باز کوکب خانم
چند مهمان دارد
باز هم سفره رنگین پهن است
و کدام از ماها
در پس این همه سال �
حسرت خوردن از آن سفره کوکب خانم
همچنان با او نیست؟
خوش به حال عباس!
خوش به حال کبری!
خوش به حال حسنک!
که همه دغدغه شان
سفره و دفتر خیس است و صدای یک بز
خوش به حال همه شان!
که ز ما جا ماندند
همه کودک ماندند
و رسیدیم ما به سرابی که هم اکنون هستیم
و غم غربت ایام گذشته است که دایم با ماست.
کاش هفت ساله بودم
روی نیمکت چوبی می نشستم
مداد سوسماری در دست
باصدای تو دیکته می نوشتم
تو می گفتی بنویس دلتنگی
من آن را اشتباه می نگاشتم
اخمی بر چهره می نشاندی و من
به جبران
دلتنگی را هزار بار می نوشتم!
درود بر شما خیلی زیبا بود موفق باشید
سلام جالب بود کو گوش شنوا همیشه پایدار باشی
??? ???? ???? ?? ???????? ????? ????? ?? ????? ??? ????? ???
?? ??? ???? ???? ?? ?? ?? ?? ?? ?????? ?? ????? ?????
???? ?????? ????? ??? ?? ?? ????? ????
?? ??? ???? ???? ?? ?? ??? ??????? ? ??? ??
?? ???? ??? ??? ?? ?????? ??????
خوش به حالتون .دوران دبستان من صلا شیرین نبود!!!
دهه هفتادی ها هم کتاب فارسیشون اینطوری بود.
ما هم از این تراش گردا داشتیم.یادش بخیر.چقدر معلما رو اذیت میکردیم...
معلم کلاس اولمون خانم بود به اسم خانم شهابی.یه چکش چوبی داشت با اون میزد تو کلمون!
خیلی دوسش داشتم.
خبری ازش ندارم.امیدوارم قلب مهربونش همچنان بتپه.
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم
ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با
یک بوسه همه چیز را فراموش میكردم
مهربانيت آنقدر زيباست
كه سنجاقكي بدون ترس
بر روي كف دستانت آب خواهد خورد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
من بعنوان یک معلم از شما تشکر میکنم
21484 بازدید
4 بازدید امروز
6 بازدید دیروز
61 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian